به نام خدا
سلام؛
میدونی بارون؟
خیلی وقته دلتنگت نیستم.
خیلی وقته آرزوتو ندارم.
بیای ذوق نمیکنم، نیای دق نمیکنم.
خیلی وقته ازت دلگیرم.
خیلی وقته صدای قدمهات، آهنگ امید نداره،
و چشم به راهت بودن، حاصلی.
خیلی وقته ازت دل بریدم.
و هر عطری که از هر خاکی و سنگی و چمنی بلند میکنی، حالمو خوب نمیکنه.
اصلا حالم با تو بده بارون.
اصلا دوستت ندارم بارون.
خیلی وقته با اومدنت، مسیرمو سمت چالههای پر آب کج نمیکنم و مخصوصا محکمتر پا نمیکوبم و از خیسی دست و صورتم زیر آسمون سخاوتمند خدا، ذوق نمیکنم.
میدونی بارون؟
همشو الکی گفتم!
خوشحالم که میباری.
تو که میباری، دلم خوش میشه به خبرهای خوب.
تو رحمتی و رحمت، زنجیرهی پر امید موهبتهای پیدرپی خداست.
تو که میباری زنده میشم،
و امیدوار.
حالم خوب میشه.
همینجور ببار.
.....................
پ.ن:
1. همیشه وسط ذوقزدگی روزهای پر باران، دعا میکنم حال کسی بد نشه و کسی به زحمت نیفته. همه از این رحمت بینظیر خدا لذت ببرن و از برکاتش بهرهمند شن.
2. اینقدر نمینویسم، حرفهام بیات میشن چقدر!
بازدید امروز: 57
بازدید دیروز: 100
کل بازدیدها: 585160